روز اولی...


002110.jpg

امروز صبح در سوپر مارکت رفیقمو دیرتر از روزای قبل باز کردم یعنی ساعت 9 صبح(تا موقعی که کلاسها شروع نشده می رم اونجا،از بیکاری بهتره)

چون امروز روز اول ماه رمضون بود.

باورتون می شه یا نه نمی دونم!اول اینکه فروش سیگار از روزای قبل بهتر بود!واسه چند نفر نوشابه ی خنک تگری باز کردم ،به یکی 200 گرم نخودفروختم همسایه هامون اومدن تن ماهی و کنسرو لوبیا و ساندیس و دونات بردن(واسه نهار) راستی چرا اینجوریه ،یعنی چی شد که به اینجا رسیدیم که یه جوون نتونه 12 ساعت طاقت بیاره یا بالاتر از اون خدارو نبینه یا فکر کنه خدا اونو نمی بینه!

شاید برا شما طبیعی باشه ولی من امروز یه جوریم شد!

خدا همه رو ایشالا که آدم کنه!

 

شکر...



karnameh


دیروز رفتم دانشگاه و با ریختن مبلغ نا چیزی تو حلق دانشگاه....اوههههههوم رسما دانشجو

شدم!

خدایا شکر...شکر




به این میگن حال اساسی!

دیروز رفتم دانشگاه ،گفتن ثبت نام ها از دهم!کلاس ها از پونزدهم شروع میشه!

 

اینم از ما،!

 

یکی نیست بگه تا اون زمان چه غلطی می خواهید بفرماییید!

 

یه سال خواستیم بریم دانشگاه،ببین نامردا چیکار می کنن!